| ناگفتهها |

روحیه بخش همرزمانش بود
خلبان سی ۱۳۰بوده است. در طول 8 سال جنگ تحمیلی برای پشتیبانی رزمندگان به پایگاههای مختلف پرواز کرده و در میانه سالهای 62 یا 63 برای انجام مأموریتی عازم پایگاه چهارم شکاری در دزفول میشود. آشنایی همین جا کلید میخورد.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |

یک گام تا احداث یک پایگاه راهبردی
دفاع 8ساله، تحریم و محدودیت امکانات، اجازه نمیداد طرحهای نیمهتمام و برنامهریزی شده برای امور دفاع هوایی کشور اجرایی شود. پایان جنگ و حجم انبوه کارهای روی زمینمانده، تجهیزات فرسوده یا ناکارآمد، نیازمند یک روح بلند و بزرگ بود. عزمی میخواست که خستگی و خمودگی نشناسد.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |

همنشین سفره سربازها
بزرگان روزگار، در ویژگیهای اخلاقی و روحی مملو از اشتراک و تشابهاند. شهید علیرضا یاسینی هم در مشی متواضعانه خود، چون دیگر بزرگان نهاجا برجسته بود و زبانزد. سرگرد غلامرضا سلیمانی که از همسنگران اوست، از این ویژگی شهید یاسینی روایتی خواندنی دارد.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |

ساختن از مخروبهها
هواپیما در سیستان و بلوچستان سانحه داده بود. سوخت هواپیما که به اتمام میرسد، روی جاده مینشیند و مسیری طولانی طی میکند در حالی که سرعتش کاهش یافته، از دور میبیند که بخشی از جاده نیمه کاره و تحت عملیات عمرانی است.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |
303030_2764.jpg|1110111!1011!370!227!70!150!Sattari.ir!000000!20!20!ffffff!14!logosample.gif!4!13&m=d8b8aea8006257eaeca)
معبری بر نتوانستن
با اینکه بسیاری از اوقات به تصورهایمان باور داریم و میدانیم نمیشود، اما سخن نغزی هست که میگوید محال، تنها کار محال این دنیا است. با این حال فشارهای بی امان و چندجانبه اندیشه به توانستن را دورتر میکند.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |

رزمنده و فرمانده|چشمی که به آسمان روشن شد
روایت این شماره از «رزمنده و فرمانده» درباره یک نوآوری در گرماگرم رمضان است. جایی که تصویر از روی رادارها محو شده بود و با تلاش منصور ستاری و همسنگرانش چشم پدافند دوباره به آسمان روشن شد.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |

ده گام تا اوج
هر جنگی که به پایان میرسد جنگی دیگر آغازیدن میگیرد. آزمون واقعی از آنجایی آغاز میشود که به نظر میرسد همهچیز به پایان رسیده است. بسیاری از ما فکر میکنیم راهی را که پیمودهایم به سرانجام نیز رسانده و در مقصدیم. غافل از اینکه شاید در بهترین حالت تا نیمههای راه آمدهایم. اینکه تا کجا باید رفت و با تمامی سختیها چگونه باید ادامه داد، چشم روشن و پای پیمودنی میخواهد که شاید همه از عهدهاش بر نیایند.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |
_2756.jpg|1110111!1011!370!227!70!150!Sattari.ir!000000!20!20!ffffff!14!logosample.gif!4!13&m=aee1736c1e3a9811c41)
بر عهد خود استوار ماند
آخرین روزهای تیرماه 67، تنها متانت و از خودگذشتگی رزمندهها بود که خستگی و فرسودگی را پنهان میکرد. پایان جنگ میرفت تا کمی از دشواریهای 8 سال پشت سر بکاهد و از روزهای روشن پیش رو خبر بدهد. منصور، پیش از آنکه آزمون تازه آغاز شود، با امام رئوف عهد دیدار بسته بود که دیدار تازه کند.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |
_2757.jpg|1110111!1011!370!227!70!150!Sattari.ir!000000!20!20!ffffff!14!logosample.gif!4!13&m=ccd0d582b6cb7e2a80c)
مرور یک ایستادگی قهرمانانه| چه شد که رهبر کبیر انقلاب از ستاری تقدیر کرد؟
جنگ به واپسین روزهای خود رسیده و آتشبارها، اندکی مجال تنفس یافتهاند. همه چیز در ظاهر عادی است اما از دشمن تجاوزگر نمیتوان انتظار زیادی داشت. تحرکاتی که از دید فرماندهان دور نمیماند، از حرکتهای مشکوک عراق خبر میدهد.
ادامه![]() |
![]() |
![]() |

پایانی خوش بر یک آغاز تلخ
جنگ، روی کاغذ به پایان رسیده و دشمن در ظاهر این پایان را پذیرفته بود. اما آنها که 8 سال مدام، در کوران حملات دشمن، طعم ناجوانمردیها را چشیده بودند به خوبی میدانستند که دشمن بر این عهد نخواهد ماند. از جمله کسانی که در منطقه حضور داشتند و اگاه بودند که دشمن بیکار نمینشیند، شهید منصور ستاری بود.
ادامه<< صفحه قبلی | 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 | صفحه بعدی >> |